داستان ها

شازده کوچولو و پادشاه تنها

شازده کوچولو به سیاره دوم رفت. آنجا فقط یک پادشاه تنها زندگی میکرد.
بعد از ملاقاتی کوتاه , شازده کوچولو خواست که سیاره را ترک کند.
اما فرمانروا که دلش میخواست او را نگه دارد گفت:
نــــرو ............تورا وزیر دادگستری میکنیم
شازده کوچولو گفت: اینجا کسی نیست که من او را محاکمه کنم
فروانروا گفت:
خب, خودت را محاکمه کن...! این سخت ترین کار دنیاست...!
اینکه بتونی درباره خودت قضاوت درستی داشته باشی
و عادلانه خودت رو محاکمه کنی..

از کتاب شازده کوچولو نوشته آنتوان دو سنت اگزوپری