داستان ها

روحمان جا ماند

یک سفید پوست پژوهشگر درحوزه علوم آفریقایی عجله داشت تا هر چه سریعتر به مرکز آفریقا رسیده و تحقیقات خود را شروع کند به همین منظور به کارگران حمل وسائل، مبلغ قابل توجهی پرداخت تا سریعتر او را به هدفش برسانند. چندین روز پی در پی کارگران با بالاترین سرعت خود پیش رفتند تا آنکه یک روز عصر ناگهان همگی نشستند و بارهای خود را زمین گذاشتند و از پیشروی خودداری کردند. پژوهشگر که عجله داشت سریعتر به مکان مورد نظرش برسد مبالغ هنگفتی را به آنان پیشنهاد داد تا برخیزند و قدم در راه بگذارند اما کارگران نمی پذیرفتند. پژوهشگر که از اصرار خسته شده بود از آنها علت این تغییر رفتارشان را پرسید و کارگران پاسخ دادند:
در این مدت آنقدر با عجله حرکت کردیم که دیگر نمی دانیم، چه میکنیم؟! به همین دلیل منتظر مانده ایم تا روحمان به ما برسد.
پائولو کوئیلو
مترجم: آیدا ایازی
از متن آلمانی کتاب unterwegs der Wanderer